English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7911 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leakage U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakages U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overseas income U درامد از کشور یا کشورهای خارجی
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
to show f. U تسلیم نشدن رام نشدن
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
fall short (of one's expectations) <idiom> U موفق نشدن
to put by U تسلیم نشدن
disallowed U قائل نشدن
unsay U گفته نشدن
disallows U قائل نشدن
resist temptation U وسوسه نشدن
disallow U قائل نشدن
to fall through U موفق نشدن
to get out of the way U مانه نشدن
to go wrong U موفق نشدن
to miss plant U سبز نشدن
hold the line <idiom> U تسلیم نشدن
disallowing U قائل نشدن
to miss fire U کامیاب نشدن
excluding U شامل نشدن
to keep up one's spirits U دلسرد نشدن
to keep ones hair on U دست پاچه نشدن
keep cold U دست پاچه نشدن
to keep one's hair on U دست پاچه نشدن
keep one's head U دست پاچه نشدن
keep one's hair on U دست پاچه نشدن
to keep cold U دست پاچه نشدن
to keep ones he U دست پاچه نشدن
exclusion U عمل شامل نشدن
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
exclude U شامل نشدن یا جداشدن
excludes U شامل نشدن یا جداشدن
underdraw U کشیده نشدن زه تا اخر
blackout U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
to f. in the pan U باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
blackouts U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
expostfacto U عطف به ماسبق نشدن قانون
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
To keep one s distmce from some one . U از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
ratchet effect U اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
hatches U درامد
hatched U درامد
hatch U درامد
admissions U درامد
admission U درامد
earnings U درامد
means U درامد
prelusion U درامد
comings in U درامد
gainings U درامد
total revenue U درامد کل
total income U درامد کل
proceeds U درامد
return U درامد
revenue U درامد
it wasprologue to the nextmove U درامد
remunerative U پر درامد
makings U درامد
earning U درامد
emolument U درامد
returns U درامد
returning U درامد
returned U درامد
income U درامد
emoluments U درامد
economic income U درامد اقتصادی
earnings per share U درامد هر سهم
psychic income U درامد بی دردسر
real income U درامد واقعی
income distribution U توزیع درامد
distribution of income U توزیع درامد
per capita income U درامد سرانه
unremunerative careers U مشاغل کم درامد
net revenue U درامد خالص
nominal income U درامد اسمی
prelude U پیش درامد
relative income U درامد نسبی
notional income U درامد فرضی
notional income U درامد خیالی
preludes U پیش درامد
ordinary income U درامد عادی
unearned revenue U درامد باداورده
permanent income U درامد دائمی
annual earnings U درامد سالانه
present income U درامد حال
present income U درامد جاری
benefice U درامد کلیسایی
average revenue U درامد متوسط
imperial decree U درامد نامشروع
attachment of earnings U توقیف درامد
actual income U درامد واقعی
internal revenue U درامد داخلی
Inland Revenue U درامد داخلی
disposable income U درامد دریافتی
deferred credits U درامد پس افتاده
deduction from income U کسور درامد
personal income U درامد شخصی
current income U درامد جاری
personal income U درامد سرانه
annual income U درامد سالانه
unearned revenue U درامد نامکتسب
income and expenditure U درامد و هزینه
marginal revenue U درامد نهائی
to bring a return U درامد دادن
temporary income U درامد موقتی
it proved false U دروغ درامد
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
tax revenue U درامد مالیاتی
supplementary income U درامد تکمیلی
stream of income U جریان درامد
marginal income U درامد نهائی
illicit earning U درامد نامشروع
immoral earning U درامد نامشروع
income analysis U تحلیل درامد
income consumption curve U منحنی درامد
income determination U تعیین درامد
income leakage U نشت درامد
income leakage U کسر درامد
imputed income U درامد انتسابی
imputed income U درامد ضمنی
income per capita U درامد سرانه
incremental revenue U درامد نهائی
sinfonia U پیش درامد
transitory income U درامد انتقالی
flow of income U گردش درامد
flow of income U جریان درامد
fixed income U درامد ثابت
municipal revenue U درامد شهرداری
national income U درامد ملی
revenue function U تابع درامد
revenue sharing U سهیم در درامد
gross income U درامد ناخالص
mean income U درامد متوسط
median income U درامد متوسط
median income U درامد میانی
revenue sources U منابع درامد
total revenue curve U منحنی درامد کل
total revenue function U تابع درامد کل
money income U درامد پولی
transfer income U درامد انتقالی
net income U درامد خالص
means U توانائی درامد
income taxes U مالیات بر درامد
earns U درامد داشتن
earned U درامد داشتن
earn U درامد داشتن
prologues U پیش درامد
prologue U پیش درامد
broken-down U ازپای درامد
broken down U ازپای درامد
income tax U مالیات بر درامد
overture U پیش درامد
meaner U منابع درامد
mean U منابع درامد
meanest U منابع درامد
aura U پیش درامد
auras U پیش درامد
overtures U پیش درامد
earned income U درامد تحصیل شده
unearned income U درامد باد اورده
depletion U تقلیل درامد ملی
deferred income U پیش دریافت درامد
current income U درامد یک سال مالی
income multiplier U ضریب فزاینده درامد
progressive income tax U مالیات بر درامد تصاعدی
corporation income tax U مالیات بر درامد شرکتها
redistribution of income U توزیع دوباره درامد
gross national income U درامد ناخالص ملی
his income U هر چه درامد داردخرج میکند
personal distribution U توزیع درامد فردی
Recent search history Forum search
1where is capital of iran
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1کشور پرتقال
1کشور ما سر سبز است
2پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
1afghanistan is my new countery
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com